دکلمه شعر یاغی
شعر از حامد عسگری
گوینده: عباس مرزبان
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه
عشق کار کرده که تبریز می سوزد در آه
بعدها تاریخ خواهد گفت که چشمانت چه کرد
با من تنهاتر از ستارخان بی سپاه
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه
آدمیزادست و عشق و دل به هرکاری زدن
آدم است و سیب خوردن آدم است و اشتباه
سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند
دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه و خال