فصل اول
تجدید نظر شخصی
یک واعظ، یک دادستان، یک سیاست مدار و یک دانشمند به ذهن تان قدم می گذارند.
بدون تغییر نمی توان پیشرفت کردو آن هایی که نتوانند ذهنیت شان را تغییر دهند، قادر به تغییر هیچ چیز نخواهند بود.
اکثر ما به دانش و تخصص مان افتخار می کنیم و خیلی دوست داریم که پای باورهایمان بمانیم، اما مشکل اینجاست که دنیای ما به سرعت تغییر می کند و باید معادل زمانی که صرف تفکر می کنیم، برای بازنگری و اصلاح تفکرات مان هم وقت بگذاریم. افزایش سرعت تغییرات یعنی اینکه ما باید وقت بیشتری برای بازنگر و اصلاح تفکراتمان بگذاریم
باورهای ما روز به روز افراطی تر و ریشه دار تر از قبل می شود به خاطر همین تغییر رای بسیار سخت می باشد.
تجدید نظر یک مجموعه مهارت و البته یک طرز فکر است.ما تجدید نظر از سوی دیگران را به سرعت تشخیص می دهیم ولی متاسفانه وقتی پای دانش و عقاید خودمان در میان باشد، عموما ترجیح می دهیم حس حقانیت داشته باشیم.
1- ما در حین اندیشه و تکلم، غالبا ذهنیت سه شخصیت را می توانیم به خود بگیریم:
– جاهایی که باورهایمان به خطر می افتد، مثل یک واعظ عمل می کنیم یعنی از موعظه برای اثبات حقانیت خودمون استفاده می کنیم
– وقتی نقص های استدلال دیگران را کشف می کنیم، – بازپرس می شویم و برای اثبات اشتباهات دیگران مثل یک دادستان عمل می کنیم
– وقتی هم که جلب نظر مخاطبان را می خواهیم داشته باشیم، مثل یک سیاستمدار رفتار می کنیم
– ما برای انجام کارهامون یعنی برای جلب و پشتیبانی دیگران رفتار های سیاسی بازی به کار می گیریم وآنقدر غرق این ها می شویم که فرصتی برای تجدید نظر نسبت به دیدگاه های خودمان نداریم.
ولی اگر بخواهیم مثل یک دانشمند عمل کنیم، تجدید نظر یکی از مبانی اصلی شغل مان خواهد بود. همواره مراقب محدودیت های ادراک مان هستیم و همواره نسبت به دانسته هایمان تردید می کنیم. دانشمند بودن یک حرفه نیست بلکه یک طرز تفکراست که با موعظه گری و بازپرسی و سیاسی بازی فرق می کند چون دانشمندان در پی کشف حقیقت هستند و فرضیات خود را آزمایش می کنند.
2- ما در نوع تفکر با دو گرو طرف هستیم، یک : گروه کنترل (کسانی که ): پایبند بودن به استراتژی و محصولات اولیه را همیشه انتخاب خودشون می دونن
3- و دوم : گروه تفکر علمی(کسانی که) : وقتی متوجه می شن فرضیات اشتباه شده،در آن موقع با خودشون می گن که وقت اصلاح (مد) فرا رسیده است
4- بهترین استراتژی این است که با طمانینه و نا مطمئن قدم برداریم. همانند یک دانشمند که دقیق عمل می کند، و سعی می کنه که همواره با آرامش عمل کند، تا انعطاف پذیری بیشتری داشته باشند.( به دور از هرگونه هیاهو و هیجان ) راستی آیا این مثال برای کارهای روزانه هم صدق می کند؟
5- احتیاج به تغییر ذهنیت را باید ایجاد کرد- فقدان انگیزه برای تغییر ذهنیت باعث می شود که فرصت های فراوان تجدید نظر از دست برود.
6- رابطه با هوش بودن و اهمیت ندادن به بروز رسانی باورها- یعنی هرچه قدر با هوش تر باشید، کشمکش بیشتری با به روز رسانی باورها خواهید داشت.
7- ما چند نوع سو گیری داریم:1- سوگیری تایید، یعنی همان چیزی را می بینیم که انتظار داریم.2- سوگیری مطلوبیت، یعنی همان چیزی را می بینیم که می خواهیم ببینیم 3- سو گیر من جانب دار نیستم، جایی که انسانها خود را بی طرف تر از دیگران می پندارند.
8- در کل این سوگیری ها مثل یک صلاح عمل می کنند و باعث می شوند که ما از حقیقت دور شویم
9- تغییر ذهنیت در طرز فکر واعظ، باعث می شه که واعظ فکر کنه که دچار ضعف اخلاقی شده است.
10- تغییر ذهنیت در طرز فکر دادستان، از طرف آنها نشانه اعتراف به شکست می باشد.
11- تغییر ذهنیت در طرز فکر دانشمند، گامی به سوی حقیقت است.
12- وجه تمایز روسای جمهور بزرگ: کنجکاوی و پذیرش ایده های جدید . علاقه به شنیدن دیدگاه های جدید و بازنگری درباره نظریات قدیمی خودشان.
13- تواضع فکری: یعنی آگاهی داشتن نسبت به چیزهایی که نمی دانیم.
14- شناسایی کمبودهای شخصی، در را به روی تردید می گشاید و توصیه می شودفهرست بلند بالایی از چیزهایی که در آن فاقد اطلاعات کافی هستیم را برای خودمون ایجاد کنیم. وقتی درک کنونی خود را زیر سوال می بریم، کنجکاوانه به دنبال کشف نادانسته یمان خواهیم رفت.
15- اگر دانش یک قدرت است، پس آگاهی از نادانسته ها نیز نشانه ی خرد است.
16- ثبات رای می تواند مثل یک زندان عمل کند – ما باید راه تجدید نظر را با سرعت بیشتری در افکارمان به پیش ببریم.
17- تجدید نظر باید تبدیل به یکی از عادت های مهم زندگی ما بشود.
18- تفکر علمی به گونه ای است که فروتنی را بر غرور، تردید را بر قاطعیت و کنجکاوی را بر ذهنیت بسته ترجیح می دهد، با خروج از طرز فکر یک دانشمند، چرخه ی تجدید نظر متلاشی خواهد شد و راه برای چرخه ی اعتماد به نفس کاذب باز می شود.